شبهای مدینه خداحافظ ؛ سکوت را برایتان ابدی نمی بینم

ساخت وبلاگ

یا فاطمه الزهرا سلام علیک
باز هم آمده‏ ام، با دلى لبریز از شوق و با چشمانى در انتظار. آمده‏ ام تا یکبار دیگر در آستانه، سر ادب در خاک تواضع نهم و راز مگو را، همچون سفره دل عاشقان مهجور، پیش تو بگشایم. زمانه غریبى است و بوى غربت چیزى نیست که مشام ما آن را حس نکند، اما عطر آشنایى هم وجود دارد.

یا سیده ‏نساء العالمین

اگر عده‏اى ولایت‏ را همچون طعامى دیر هضم میابند، انبوهى عظیم هم، آن را همچون شراب طهور، همچون تسنیم‏ و کوثر می دانند و جرعه جرعه جان‏ تشنه خود را از زلال آن سیراب می کنند.

مادر سادات

اگر کسانى تجربه زیستن بى ‏ولا را می آموزند که در حقیقت، نوعى‏ مرگ تدریجى است، جماعت این مملکت نیز، زندگى بدون ولا را غیرممکن ‏می دانند و با ولایت‏، عشق می کنند، با محبت‏ نفس می کشند و با "مودت‏ ذى‏ القربى‏" زنده‏ اند. کوثر اهل بیت‏، براى اینان مایه حیات و سرمایه برکت است.

بانوى معصوم
بگذار جمعى فراریان از دین، گریز پایان از معنویت، دل باختگان به آزادى! ، به ‏مقدسات پوزخند بزنند. این، میزان شعورشان را نشان می دهد. اینان چه می فهمند عصمت و عفاف چه رنگی است! چه می دانند تعالى‏ روحى‏ چه صیغه‏ اى است. در این عرصه، باید خانواده‏ هاى شهدا لب به سخن بگشایند و سرود ایمان سر دهند و شعر باور بسرایند. باید فرزندان فقه و فتوا، تجربه برترین قانون ‏مدارى را در سایه‏ تعبد بازگو کنند. 

سیده رضیه مرضیه
از خفاشان خو گرفته به ظلمت و گریزان از نور، چه انتظارى است که به ستایش ‏خورشید بپردازند! مگر کسى که صحن و سراى دلش را از ولاى بیگانه نشسته باشد، می تواند ذوى ‏القربى را مهمان خود کند؟ مگر محببت بت و خدا در یک دل می گنجد؟ از آنان که "صنم‏" را از "صمد" نمی شناسند، چه انتظارى است؟

ای دختر خدیجه و ای دختر پیامبر خدا
چه می توان کرد که دل هایى، هوس حضور در سواحل‏ دریاى ترکیه دارند، جان هایى در لجنزار غرب سیراب می شوند، کسانى هم در پى‏ فسق و گناهند، اما پشت‏ شعار "آزادى" سنگر گرفته‏ اند.
از این ها که بگذریم، میلیون ها دل عارف و جان ‏شیفته است که یک لحظه حضور در رواق روشن یک حرم را با عمرى تنفس در عفونت ‏آباد فرنگ، عوض نمی کنند و دو رکعت نماز خاشعانه در حریم یک ولی خدا را، به هیچ لذت و تفریحى ‏نمی فروشند.

وقتى یک زیارت بامعرفت برابر با هزار حج و عمره مقبول است، کدام‏ سرمایه‏ گذارى به سودآورى و بهره ‏ورى این تجارت معنوى مى‏رسد؟

اصلا آیا آن چشم و گوش بسته ‏ها و مهر به قلب خورده ها، می دانند زیارت چه طعمى دارد؟ آنها که جز شکم‏ و شهوت، چیزى درک نمی کنند، برایشان لرزیدن شانه‏ هاى ‏یک زائر در برابر یک ضریح، گنگ و ناشناخته است، و جارى شدن اشک بر پهناى صورت و هق‏هق گریه‏ هاى عاشقانه، نامفهوم است.

ای مادران جوانان بهشتی
خدا را شاکریم که طعم محبت ‏شما را به ما چشانده است. می فهمیم توسل یعنى چه، تبرک را لمس میکنیم و باور داریم. پشتوانه‏ اى داریم که نامش شفاعت است. از سیر و سلوکى برخور داریم با عنوان تقرب‏. باز هم شکر که اینها سرمایه‏ هاى ماست و خدا کند که این ها را نبازیم.

از شما آموخته ‏ایم که فقر پاک، بهتر از ثروت ناپاک است. گمنامى هم اگر با دیندارى همراه باشد، باز هم خریداریم.

ای مادر سادات
هنوز هم محتاجم و نیازمند. نیازم به قدر کرم شماست. تو را به پدر و شوهرت قسم رهایم نکن، دوست دارم همچنان اسیر شما باشم، بسته درگاهتان، دل بسته مودتان.

ادامه مطلب
بوی محرم می آید ......
ما را در سایت بوی محرم می آید ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fmostafabarzy6 بازدید : 136 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1395 ساعت: 8:03